تصمیم کبری
تازگیها به این فکر افتادم که یه راهی رو از ابتدا شروع کنم. بچه که بودم، دوس داشتم یا پزشک بشم یا قاضی. چند سالی که درس خوندم، تو دورهی راهنمایی تصمیمم قطعی شد که پزشکی رو انتخاب کنم.
سال اول دبیرستان با دروس ریاضیات بطور جدی سروکله زدم و فهمیدم خیلی خوب میتونم با ریاضی و جبر و هندسه کنار بیام ولی هدفم همون پزشکی بود. بنابراین رشته ریاضی فیزیک رو انتخاب کردم و درکنارش زیستشناسی رو میخوندم؛ پیش خودم میگفتم در کنکور پزشکی شرکت میکنم و باتوجه به اینکه در دروس ریاضی مشکلی ندارم، پس بهراحتی میتونم در کنکور دانشگاه رشتهی مورد علاقهم رو اتنخاب کنم و قبول بشم.
این تصمیم تا سال چهارم دبیرستان به قوت خود باقی بود که ناگهان تغییر عقیده دادم و تصمیم گرفتم همون ریاضی و درنتیجه رشتهای از مهندسی رو برای ادامه تحصیل انتخاب کنم. رشتهای با زمینهی خوب ریاضی، مثل الکترونیک، مخابرات، کامپیوتر، مکانیک و غیره؛ و قبول شدم.
الان، بعد از 20 سال، متوحه شدم که رشتهی تحصیلی که انتخاب کردم، هر چند خیلی بهش معروفم و باهاش عجین شدم و منو به اون میشناسن، ولی جوابگوی من نیست. نه نیاز مالی، نه نیاز بازار، نه نیاز شغلی، نه نیاز درونی و نه هیچ چیز دیگه... اصلا ازش بدم اومده دیگه حالمو بههم میزنه..
برا همین، به این فکر افتادم دوباره درس بخونم در یه رشتهی دیگه، البته نه پزشکی، بلکه در یه رشته از شاخهی علوم انسانی. میدونم که در دانشگاه دولتی نمیتونم دوباره کارشناسی بگیرم، پس باید برم سراغ پیام نور یا دانشگاه آزاد یا مجازی.
عزمم هر لحظه جزمتر و تصمیمم قطعیتر میشه...
تا ببینم خدا چی میخواد...