سفر و مأموریت
یکشنبه اول هفته نامهای از تهران رسید که جهت شرکت در نشست سراسری استانها، تعدادی از همکاران معرفی بشن. من هم جزوشون بودم. سه شنبهشب من و تعدای از همکارام با پرواز به مقصد رسیدیم. هرچند سفر کاری بود و پر از گرفتاری ولی برای من خیلی خوب بود؛ فرصتی پیش اومده بود که از اداره و شلوغی و سرسام و غوغا و کارایی که هر روز بر سرم ریخته میشد فارغ باشم.
علاوه بر این و مهمتر این که دوری از برخی مسایل زندگی و دغدغههام، به من کمک میکرد تا ذهن و روح خستهم نفسی تازه کنه و جابهجایی مکانی و آب و هوایی تمدد اعصاب باشه.
سردی هوا و برف و بارون و دیدار از نمایشگاه الکامپ و اینکه در هر وعده غذایی، به هر بهونه ای به ما مرغ یا جوجه میدادن(!)، مأموسرای شلوغ، پشه های نامرد، خروپف همکاران و کمبود جا و امکانات ناقص و ... هیجکدوم باعث نشد که از این فرصت طلایی استفاده نکنم.
همراه اول هم لطف کرده بود همراهی کردهبود؛ یعنی جایزه تشویقی «شتاب در پرداخت» رو شامل من کردهبود و با رایگان کردن یک شبانهروز مکالمهی داخل شبکه، باعث شد به هربهونهای به هرکسی زنگ بزنم و به دیگر همکارا هم پیشنهاد بدم از این فرصت جالب استفاده کنن و از گوشی من با خونواده و دوستانشون تماس بگیرن و البته اونا هم به بهترین نحو استقبال کردن...
پنجشنبه غروب هم برگشتم؛ حالا، خونه همون خونه است؛ شنبه هم میرم اداره و حتما اداره همون اداره خواهد بود...بازم خدارو شکر؛ دو سه روزی فکرم آزاد بود و دغدغههای روزمرگی دور و برم نبود...